به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در روزهای اخیر شاهد افزایش تنش و درگیری میان افغانستان و پاکستان بوده ایم. درگیری هایی که پس از حمله هوایی پاکستان به کابل و ترور یکی از رهبران ارشد گروه تحریک طالبان پاکستان که در افغانستان حضور داشت، ماهیت جدیتری به خود گرفت و چندین دور حملات شدید میان طالبان و پاکستان به دنبال داشت.
هند جدای از حضور در جوار مرزهای شرقی پاکستان، اکنون به مرزهای غربی این کشور نیز نفوذ کرده است
نکته قابل تأمل اینکه با وجود چند مرتبه برقراری آتش بس موقت میان دو طرف، باز شاهد تصعید تنش ها میان اسلام آباد و کابل بوده ایم. حتی برخی منابع اعلام کردند، ایران برای میانجیگری میان دو طرف و برقراری آتش بس آمادگی کامل دارد و در این زمینه رایزنی های لازم نیز انجام می شود. طیفی از دیگر کشورهای منطقه نظیر ترکیه و قطر نیز درگیر فرآیند میانجیگری میان افغانستان و پاکستان هستند. با این همه، شاید برای برخی درگیری میان پاکستان و طالبان افغانستان غیرمنتظره باشد.
دلیل این موضوع روشن است، زیرا پاکستان به صورت سنتی پیوندهای محکمی با طالبان داشت و حتی سال 2021 میلادی و در جریان بازگشت این گروه به قدرت در افغانستان، مقام های ارشد پاکستانی نظیر رئیس وقت سازمان اطلاعات این کشور نخستین مقام های خارجی ای بودند که عازم کابل شدند و از بازگشت طالبان به قدرت به صورت آشکار ابراز خوشحالی کردند. به نظر می آید در رمزگشایی از دلایل اصلی اوج گیری درگیری ها میان پاکستان و طالبان افغانستان، باید سه مؤلفه محوری را مد نظر داشت.
نخست، اینکه دولت پاکستان و دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی آن به شدت باور دارند محرک اصلی درگیری های جاری با افغانستان، نفوذ فزاینده هندوستان در این کشور و تقویت پیوندهای آن با طالبان است. جالب اینکه خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان به صراحت اعلام کرد، هندوستان از طالبان به عنوان گروه نیابتی استفاده ابزاری می کند و با پاکستان می جنگد. هند و پاکستان سال هاست رقیب و دشمن یکدیگر هستند و به شیوه های مختلف علیه یکدیگر دست به موازنهسازی و تقویت اهرم های بازدارندگی میزنند.
حتی چند ماه قبل بود که شاهد جنگی خونین و چند روزه میان دو کشور بودیم. از این رو، اسلام آباد معتقد است، هند جدای از حضور در جوار مرزهای شرقی پاکستان، اکنون به مرزهای غربی این کشور نیز نفوذ کرده است و این موضوع تهدید راهبردی و چندوجهی برای امنیت ملی پاکستان از سوی مقام های ارشد این کشور ارزیابی می شود.
نباید از یاد ببریم طالبان افغانستان با کمبودهای جدی در عرصه حکومت بر افغانستان و کارآمدی در این حوزه رو به رو هستند
دوم، اینکه برخی صاحبنظران حوزه بینالملل بر این باورند طالبان افغانستان تصور می کند پاکستان این گروه را صرفاً مهره میدانی خود در افغانستان درنظر می گیرد. این تفسیر از سوی طالبان رد شده و به دنبال تصحیح آن است. طالبان اواخر دهه 1990 میلادی با کمک پاکستان و سازمان های اطلاعاتی آن، قدرت در افغانستان را به مدت پنج سال به دست گرفت. با وجود این، در حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 میلادی پاکستان بیشترین همکاری را با واشنگتن در ساقطکردن طالبان از قدرت انجام داد.
این موضوع سبب شده تا طالبان در وضعیت کنونی که بار دیگر به قدرت بازگشته، نوعی بدبینی نسبت به اسلامآباد پیدا کند و به زعم خود سعی داشته باشد اهرم های قدرتش را در برابر این کشور متنوع کند. در عین حال، این تصور که گروه نیابتی پاکستان در افغانستان است، نیز به این وسیله تصحیح می کند.
سوم، اینکه طالبان از قومیت پشتون هستند. در جبهه مقابل، گروه تحریک طالبان پاکستان که سال هاست با دولت مرکزی پاکستان در ولایت خیبرپختونخواه پاکستان می جنگد نیز از قومیت پشتون است. از این رو، طالبان افغانستان نوعی اتحاد فکری و ایدئولوژیک میان خود با گروه تحریک طالبان پاکستان می بیند. موضوعی که به زعم طالبان افغانستان برای آن قدرتساز است و اهرم های متنوعی را در حوزه سیاسی و امنیتی در اختیار آن قرار می دهد.
این در حالی است که اسلام آباد این موضوع را تهدید جدی علیه امنیت خود ارزیابی می کند و درست به همین دلیل، درگیری های جاری با افغانستان را به مثابه یادآوری این نکته به طالبان ارزیابی میکند که تحرکات امنیتی آن که برخلاف منافع اسلام آباد هستند، می توانند صورت حساب های سنگینی روی دست این گروه و حکمرانی آن در افغانستان قرار دهند.
جدای از همه این ها، نباید از یاد ببریم طالبان افغانستان با کمبودهای جدی در عرصه حکومت بر افغانستان و کارآمدی در این حوزه رو به رو هستند. جنگ با پاکستان به طالبان افغانستان اجازه می دهد تا حدی کمبودها را که از ناحیه آن وجود دارند، لاپوشانی و در عین حال، تصویری مثبت و قدرتمند از خود به مردم افغانستان ارائه کند.